یه بار عاشق شده بودم رفتم تو اتاق درو رو خودم بستم …
بعد یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه ! گفتم من دیگه هیچی نمیخورم، میخوام بمیرم …
گفتن شام ماکارونیه، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری …
ینی از ماکارونی بیشتر دوسش داشتی ؟
لامصبا نقطه ضعف منو پیدا کرده بودن …