رفیقم پفکبهم تعارف کرد دوتا برداشتم گفت خب دیگه بسه;برگشت دستش خورد به درخت نصفش ریخت.
*کلید اسرار*
رفیقم پفکبهم تعارف کرد دوتا برداشتم گفت خب دیگه بسه;برگشت دستش خورد به درخت نصفش ریخت.
*کلید اسرار*
انواع مرد
اروپایی:یه زن داره ، یه دوست دختر(زنشو بیشتر دوست داره)!
آمریکایی:یه زن داره یه دوست دختر(دوست دخترشو بیشتر دوست داره)!
ایرانی:سی تا زن داره سی تا دوست دختر(ننه اش رو بیشتر از همه دوست داره)!!!!
به سلامتیه دختری که وقتی بنز براش بوق زد سرش رو پایین انداخت، گفت:206 عشقم بهتره.
.
.
.
.
وبنز اون رو زیر گرفت!!!
.
.
.
.
.
.
آخه آی کیو مگه هرکی برات بوق میزنه میخواهد سوارت کنه شاید بخواد بگه برو اون ور:-c
حیف نون و گل مراد میرن مکه
در حال سنگ زدن بودن که حیف نون میگه من سنگ هام تموم شد.
گل مراد میگه:کم نیار فحش بده!!!
تهرانیه پارچه خونه خدا رو گرفته بود ول نمی کرد.
به خدا میگفت:خدایا دیگه واسه حیف نون جک نمی سازم
حیف نون اومد پرسید:آقا قبله کدوم طرفه؟
تهرانیه به خدا گفت:خاطره که میشه تعریف کرد!؟
ناپلون:من50هزار نفر رو توی جنگ کشتم
صدام:من300هزار نفر رو کشتم
هیتلر:من500هزار نفر رو کشتم
مدیر عامل سایپا:خفه بابا!!!!
میدانید وقتی پیر میکده وارد نماز جمعه میشود مردم چه میگویند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صل علی محمد فسیل زنده آمد
سالها پیش در یکی از مدارس، پسربچه ای به نام جعفرهمیشه با لباسهای چرک در مدرسه حاضر میشدهیچکدام از معلمان او را دوست نداشتند روزی خانم احمدی مادرش را به مدرسه خواندودرباره وضعیت پسرش با وی صحبت کرد اما مادر بجای اصلاح فرزندش تصمیم گرفت که به شهر دیگری مهاجرت کند، بیست سال بعد خانم احمدی بعلت ناراحتی قلبی دربیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت، عمل خوب بود، هنگام به هوش آمدن، دکترجوان رعنایی را در مقابل خود دید که به وی لبخند میزد میخواست از وی تشکرکند اما بعلت تأثیر داروهای بیهوشی توان حرف زدن نداشت با دست به طرف دکتر اشاره میکرد و لبان خود را به حرکت در می آورد انگار دارد تشکر میکند اما رنگ صورتش در حال تغییر بود کم کم صورتش در حال کبود شدن بود تااینکه با کمال ناباوری در مقابل دکتر جان باخت،دکتر ناباورانه و با تعجب ایستاده بود که چه اتفاقی افتاده است،وقتی به عقب برگشت جعفر نظافتچی بیمارستان را دید که دوشاخه دستگاه کنترل بیماران قلبی را درآورده وشارژر گوشی خود را به جای آن زده است،نکنه یه موقع فکر کردین جعفر دکتر شده و از این حرفا ، نه بابا اون الاغ رو چه به این حرفا!
ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون !!!
.
.
.
.
.
.
.
(ستادرعب و وحشت درماه رمضان)